عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

فضای سبز

روبروی خونه ی مامانی شون یه فضای سبز داره قبلا اونجا رو به عنوان زمین بازی قبول نداشتی اما جدیدا وقتی میریم خونه ی مامانی دوست داری بری اونجا و تو خاک ها بشینی و سنگ بازی و خاک بازی و چوب بازی و ... بکنی ایام امتحانات عمه عارفه وقتی از مدرسه میومد باهاش میرفتی اونجا و بازی میکردی       ...
17 بهمن 1394

کدو قل قله زن

کتاب کدو قل قله زن رو آناهیتا بهت داده بود ما هم یک روز خونه ی عزیز قصه رو به صورت نمایش بازی کردیم از قصه و خصوصا اجرای نمایشیش خیلی خوشت اومد... البته آخرش گیر داده بودی مثل کدو قل قله زن بری تو کدو !!!!!!!!!! ...
17 بهمن 1394

خونه ی دایی بهمن

هفته ی پیش مهمون خونه ی دایی بهمن بودیم واقعا برای من سخت شده بیرون از خونه هواتو داشته باشم و دنبالت راه بیام همینجا ممنونم از اونایی که تو این چند ماه باهام همکاری کردن خصوصا آناهیتای عزیزم هربار که خونه ی عزیز هستیم و اون ها هم اونجان کلا نمیبینمت و با اون سرگرمی خوشحالم که با وجود اون وقتت رو جلوی تلویزیون نمیگذرونی اون شب هم خونه ی دایی بهمن برده بودتون تو اتاق علیرضا و دو سه ساعتی سرگرمتون کرد با درست کردن کاردستی و بازیهای فکری فقط آخرش سردرد گرفته بود     قااایم موشک و بازی تو و علیرضا البته پشت بخاری خااااموش     ...
17 بهمن 1394

خطرناک

روش نشستنت تو ماشین وقتی شبا در حال برگشت به خونه هستیم بیسیار خطرناک اونقدر راحت اون بالا میشینی و لم میدی انگار مبل ...
11 بهمن 1394

گردش با داداش حمید

یه روز گرم داداش حمید اومد دنبالت تا ببرتت پارک منم باهاتون اومدم اما خوب من یجا رو نیمکت نشسته بودم و شما با هم رفتید به زمین بازی   سلفی قشنگ تو و داداش حمید بالای سرسره     ...
11 بهمن 1394

درس میخونم

ایام امتحانات باباجون بسکه باباجون رو در حال خوندن کتاب دیده بودی جزوه هاش رو میگرفتی و با حس و حال میخوندی     شیطونک من فدای خنده ی لبات و برق چشاااات ...
11 بهمن 1394

مهارت های دستی

یک روز در خانه نقاشی روی بادکنک و تقویت مهارت های دستی تمرینی برای اینکه بدونی تا چه حد مجازی ماژیک رو روی بادکنک فشار بدی تا نترکه آفرین عزیزم بعد از ترکوندن دوتا بادکنک خوب دستت آومد     ...
11 بهمن 1394

اختراع بازیهای جدید

تو میتونی یه بازی جدید از خودت اختراع کنی و ساعت ها باهاش سرگرم باشی مثلا میتونی بری در جعبه ی شیرینی که گذاشتم تا بندازم بیرون از آشپزخونه بیاری و با مداد رنگی هایی که برای نقاشی برات آووردم یه ساعتی خودت رو سرگرم کنی!!!   ...
11 بهمن 1394

نقاش کوچولو

ایلیا جونم اول از همه بازم یه معذرت خواهی بهت بدهکارم بابت تاخیرم تو آپ کردن وبلاگت و بعد... این اولین نقاشی با موضوعِ که خودت کشیدی همیشه خط میکشیدی و میاووردی پیش ما و میپرسیدی چی کشیدم؟ و خیلی از خط های تو نقاشیت بی معنی بود اما چند روز قبل این نقاشی رو کشیدی و آووردی پیش من و گفتی: مامان اینا درختن... اینم یه ابر... داره ازش بارون میباره رو این درختا... ...
11 بهمن 1394
1